حاصل اوقات

قدر وقت ار نشنـاسد دل و کاری نکند بس خجالت که از این حاصل اوقات بریم (حافظ)

حاصل اوقات

قدر وقت ار نشنـاسد دل و کاری نکند بس خجالت که از این حاصل اوقات بریم (حافظ)

تاریخ تمدن!!

 حضرت امام امت (ره) انسانی از زمره دیگر انسان ها نبود و در میان بزرگان تاریخ نیز افرادی چون او بسیار نیستند. اما تاریخ آن سان که امروزی ها نگاشته اند، نمی تواند قدر بزرگ مردانی چون حضرت امام (ره) را دریابد. «تاریخ تمدن» آن سان که غربی ها نگاشته اند، «تاریخ غلبه انسان ها بر طبیعت است درجهت تمتعی مسرفانه.» آنان به مقتضای همین روح عصیانگری که در بشر امروز دمیده شده است، انگاشته اند که پیشینیان نیز غایتی جز این نداشته اند و لذا از حقیقت وجود انسان بر کره خاک غفلت کرده اند. حیات انسان در این سیاره کوچک که سفینه ای آسمانی بر پهنه اقیانوس بیکران فضای اثیری است، تاریخ دیگری نیز دارد که «تاریخ باطنی» اوست؛ «تاریخ تمدن» تاریخ حیات ظاهری انسان و «تاریخ انبیاء» تاریخ حیات باطنی او. انسان ظاهری دارد و باطنی، جسمی دارد و روحی... و آنان که روح را انکار دارند عجب نیست اگر تاریخ زندگی بشر را منحصر به تاریخ تمدن بنگارند و تاریخ تمدن را نیز از نظرگاه «تکامل تاریخی ابزار» بنگرند... و به تبع آن، امروز عنوان «بزرگان تاریخ» فقط به کسانی اطلاق شود که راه تصرف مسرفانه و بی محابای انسان را در طبیعت هموار داشته اند. آنان انسان را معده ای بزرگ می بینند که در طول تاریخ ابزارهای مناسبی برای سیر و پرخوردن و تمتع هر چه بیشتر از لذات حیوانی یافته است. وقتی تعریف انسان این باشد، تاریخ نیز منحصر خواهد شد در تاریخ تمدن و آن هم از این نظر گاه خاص. آنچه که در این روزگار به نام «تاریخ تمدن» خوانده میشود یک صورت وهمی و بدون واقعیت است که بشر جدید آن را بر گذشته خویش نیز اطلاق بخشیده است و لذا از انبیا و اسباط  ایشان در آن نشانی نیست.

چرا این ظاهربینی بر بشر امروز غلبه یافته است و او را تا بدین همه به سراب اندیشی و تنگ نظر ی کشانده؟ هر چه هست انسان امروز اگر چه هنوز مبدأ شمارش روزها و سالها را بر هجرت این  رسول و تولد آن دیگری نهاده است، اما دیگر قدرت انبیاء را نمی شناسد و تا این جهل باقی است قدر حضرت امام را نیز نخواهد یافت٬ چرا که او نیز از احیا گران حیات باطنی انسان و بنیانگذاران خانه حقیقت است و انقلاب اسلامی ام القری این عصر است. حضرت امام (ره) اگر چه ظاهر و باطن را شکست و با انقلاب اسلامی خانه حقیقتی را بنیان نهاد که کعبه دل های ناس است، ام القری است، بیت عتیق است و اسوه قیام ناس که نه شرقی است و نه غربی. و بالاخره اگر چه تاریخ تمدن و تاریخ سلاطین معماران خانه حقیقت و احیاگران حیات باطنی بشر را فراموش کرده اند، اما «تاریخ حیات باطنی انسان» از ظاهر غفلت نکرده است. ظاهر جلوه باطن است و حجاب او، و اهل نظر می دانند که اگر روزی حتی قرار شود که تاریخ حقیقی حیات ظاهری بشر را نیز بنویسند باید آن را بر اساس تحو لات باطنی انسان در طول تاریخ ، یعنی تاریخ دین و یا تاریخ انبیاء معنا کنند . باید تاریخ جهان را از نو نگاشت، تا انسان بداند که حقیقتا بر او چه گذشته است.

 

تک بیتی!

 

پر و بـــــال ما شکستند و در قفـــــس گشودند

چه رها چه بسته مرغی که پرش بریده باشند!

 

فتربصوا حتی یأتی الله بأمره

 

این هفته حرفی برای گفتن نیست الاّ اینکه:

«بس خجالت که از این حاصل اوقات بریم»

...

 

کلامی از حضرت آیت الله جوادی آملی (حفظه الله)

«...انسان خوابیده دارای حیات گیاهی است. یعنی نفس می کشد آنطوری که گیاه نفس می کشد. غذاهای خورده را هضم می کند آنطوری که یک گیاه هضم می کند. این غذاهای هضم شده را زمینه نمو خود قرار می دهد آنطوری که گیاه رشد می کند. انسان خوابیده در حد حیات گیاهی بسر می برد. انسان مرده این حیات گیاهی را هم از دست می دهد و گرنه انسان خوابیده حیات حیوانی ندارد. حیات انسانی ندارد...افرادی که در حال بیداری فقط در محدوده گیاه زندگی می کنند اینها خوابیده اند. لذا از امامان رسیده است٬ از بزرگان رسیده است٬ بصورت مرسل این حدیث نقل شده است: الناس نیام اذا ماتوا انتبهوا. اکثری مردم خوابند. هنگام مرگ تازه آغاز بیداری آنهاست. آنکه تمام تلاشش این است که مواد غذایی فراهم کند و تمام هدفش این است که این مواد غذایی را بنوشد و بخورد و مصرف کند٬ آنکه تمام کوششش این است که پوشاک مناسبی فراهم کند٬ آنکه هدفش این است پوشاک مناسب را در بر کند و بخرامد٬ این در یک حیات گیاهی زندگی می کند. این واقعاً در حد یک نهال است. در حد یک درخت است! این یک نهال خوبی است...» (پیاده شده از نوار)

 

سؤال بی جواب

 

و لا تمدن عینیک الی ما متعنا به ازواجا منهم زهرة الحیاة الدنیــــا لنفتنهم فیه و رزق ربک خیر و ابقی (طه ۱۳۱)

قد افلح من تزکــــــــــــی و ذکـــر اسم ربه فصلی بل تؤثــــــرون الحیاة الدنیـــــــــا و الاخرة خیر و ابقی (اعلی ۱۷-۱۴)

و ما اوتیـــــــــــــتم من شیء فمتــــــــاع الحیاة الدنیـــــــــــا و زینتــــــــــــــها و ما عند الله خیر و ابقی افلا تعقلون (قصص ۶۰)

انا امنـــــــــا بربنا لیغفــــــــــــر لنا خطایانـــــا و ما اکرهتنــــــــــا علیـــــــه من السحر و الله خیر و ابقی (طه ۷۱)

در این آیات کریمه٬ چهار چیز «خیرٌ و أبقی» شمرده شده است:

رزق رب

آخرت

ما عند الله

الله

در اینکه وقتی این آیات را کنار هم مطالعه می کنیم چه نکاتی بدست می آید سخن فراوان می توان گفت که شرح آن از عهده حقیر خارج است ولی چیزی که سؤال بی جواب شده برای حقیر این است در آیه چهارم آنچه که «خیر و ابقی» شمرده شده یعنی خود خدا (الله) از زبان سحره فرعون است! راستی چه شد که سحره فرعون که برای غلبه کردن بر موسی(ع) طلب اجر کرده بودند و به چنان وعده ای از فرعون دل خوش کرده بودند۱ چنین بر زبان رانده اند؟ و عجیب است که آنچه نهایت سیر سالکین الی الله و غایت آمال عارفین است یکباره مطلوب اینها شده. چطور است که ما که از سحره فرعون نبوده ایم هرگز و قربان خدا رفته ایم از اول٬ صاحب چنان ایمانی که آنها به یکباره آوردند نیستیم هنوز و برهانی آنچنانی که آنها بر پافشاری بر ایمان خود در برابر تهدید فرعون به مصلوب نمودن آنها٬ در آیه ما قبل آورده اند (که برهان اهل یقین است) در دل ما راه نیافته است هنوز...؟ (فتأمل ثم تدبر!)

۱.  قال نعم و انکم اذا لمن المقربین  (شعراء ۴۲)