حاصل اوقات

قدر وقت ار نشنـاسد دل و کاری نکند بس خجالت که از این حاصل اوقات بریم (حافظ)

حاصل اوقات

قدر وقت ار نشنـاسد دل و کاری نکند بس خجالت که از این حاصل اوقات بریم (حافظ)

یک لغت و کلی چیزهای دیگه!

 

/Escapism /ı'skeıpızəm

 

 توی دیکشنری OXFORD جلوی لغت بالا نوشته:

 

The habit of trying to forget unpleasant realities 

by seeking entertainment, imagining oneself in an

exciting situation, etc.

 

                                                           

انگلیسی تون خوبه؟ آفرین! در عصری که "شریعت تکنولوژی" بجای "شریعت وحی" نشسته، زبان بلد بودن از نماز اول وقت واجبتره!! این سه خط بالا بطور خلاصه یعنی "رو آوردن به سرگرمی، توهم و اینجور چیزها برای فراموش کردن واقعیتهای ناگوار." من نمی دونم مترادف فارسی لغت بالا چی میشه؟ دیکشنری دو جلدی انگلیسی به فارسی "حییم" رو هم نگاه کردم ولی چیزی پیدا نکردم. یعنی کلاً واژه Escapism رو ندیدم! البته مصدر Escape به معنی "فرار" و "گریز"ه و توی هر دیکشنری دو زبانه که نگاه کنید معادل داریم براش. کار، اونجا خراب میشه که یه "ism"به آخر این مصدر اضافه میشه و در این حالت شما اگه واژه ای رو که ساخته میشه توضیح بدین، در واقع تعریفی از یه مکتب یا یه "فلسفه" ارائه دادین مثل توضیح دیکشنری OXFORD. یا اگه فاش تر و جسورانه تر بخوام بگم، باید بگم فلسفه زندگی غربی رو توضیح دادین! حقیر بخوبی واقف هستم که زیر سوال بردن مقبولات و مشهورات "شریعت تکنولوژی"، امروز تا حد یک فعل قبیح مذموم هست لکن اگر توی این پست، چنین جسارتی کردم، پشتم به این آیه قرآنی محکمه که " فذلکم الله ربکم الحق فماذا بعد الحق الا الضلال فانی تصرفون." منظورم از "غرب" هم، اینجا، غرب جغرافیائی یا اشاره به کشورهای غربی نیست. غرب در دل انسانهای فلک زده این عصر با غروب معنویت صورت پیدا کرده و جغرافیا نداره. غرب، امروز با همه ملزوماتش (که یکیش انکار وحی هست) توی همه کشورهای شرقی حتی با جمعیت قاطع مسلمان، عینیت پیدا کرده.

Escapism (با تلفظ ایسکِـی پیزْم) یه روش یا یه رویه فلسفیه که اساس بوجود آمدن بسیاری از محصولات و ره آوردهای تمدن تکنولوژیک غرب بوده. مثل سینما، ویدئو، تلویزیون، دیسکو، شهربازی، سیرک، کازینو، فوتبال (!)، توریسم و غیره. تا حالا به این فکر کردین که چرا پرده سینما رو اینقدر بزرگ ساختن و باید برای تماشای فیلم توی تاریکی مطلق بشینید و دو ساعت چیزی غیر از پرده نقره ای توی سالن توجهتون رو جلب نکنه؟ جوابش موقعی معلوم میشه که فیلم تموم شده و چراغهای سالن رو روشن میکنن و شما تازه یادتون می افته که توی سینما بودین! تازه وقتی از سالن سینما می آیید بیرون٬ بیشتر متوجه غفلت عمیق دامنه داری که با اختیار، خودتون رو به اون سپرده بودین می شین. اینجاست که ممکنه یادتون بیفته که دو ساعت بود اولتیماتوم صاحبخونه رو برای تخلیه خونه تا عصر امروز فراموش کرده بودین و اینکه امشب براتون مهمون میاد و شما مدتهاست که از یخچال بجای جاکفشی استفاده می کنید و بجای گوشت و تخم مرغ و میوه، دمپائی های آشپزخونه رو جفت کردین بغل چهار تا دونه هویج و سه پر کاهو که در یکسال گذشته جنسشون به پلاستیک تبدیل شده و منزل (!) هم صبح، وقتی داشتین می اومدین بیرون بهتون گفته: عصر، یا با گوشت میائی خونه یا خودتو می کنم تو زودپز!!!!! و اینکه برای آخر ماه سیصد هزار تومن چک دارین ولی ده روز به آخر ماه مونده و نه پولی توی جیبتون دارین، نه توی حساب... خوب لازم نیست خودتونو ناراحت کنید. سینما رو  برای همین ساختن دیگه. همینطور "تلویزیون" رو، همینطور "شهربازی" رو، همینطور "سیرک" رو، همینطور "دیسکو و دنس" رو، همینطور بازی "بیلیارد" رو، همینطور "استادیومهای شونصد هزار نفری فوتبال" رو، همینطور "کافی شاپها" رو، همینطور "گیم های کامپیوتری" رو، همینطور بازی "پوکر" رو، همینطور "MP3 player" های خوشگل جور واجور رو، همینطور "DVD player" های خوشگل جور واجورتر رو، همینطور سیتی سنترهای خوشگل شهر مدینه برای حجاج بیت الله الحرام رو (این همه اعمال شاقه که حج داره خوب بالاخره کسالت میاره برای روح مؤمنین! مدینه که تهران نیست میدون ونک داشته باشه!!) و همینطور این اواخر "اینترنت" رو که همه موارد بالا رو پشت سر گذاشته و تا جایی پیش رفته که امروزه از اعتیاد به وب و وبگردی صحبت میشه و بسیارند کاربرهای اینترنتی از اهل ایمان که گرفتار این قضیه اند (کردم اشارتی و مکرر نمی کنم!!)

در زندگی غربی، بشر با غفلتی عمیق از معاد و ملزومات رفتن بسوی مرگ و معاد و پرهیز از مرگ آگاهی و بالاتر از اون خود آگاهی، مشغول تمتعی مسرفانه به همراه پاسخ به حوایج حیوانی خود تا حد اشباع شده و اصولاً توجه به مقولاتی مثل "مرگ آگاهی" برای این بشر عارضه ای روانی محسوب میشه. اما مواجهه یک انسان کامل با مرگ طور دیگه ایه... امیرالمؤمنین (علیه السلام) در بیانی حیرت آور می فرمایند: "والله لَابنُ ابی طالب آنَسُ بالموت من الطفل بــِثـَدیِ اُمّه" یعنی به خدا قسم اشتیاق پسر ابی طالب به مرگ، از اشتیاق طفل به پستان مادرش بیشتر است. در قرآن هم، انسان به هیچ چیز بیدار کننده تر از همین "مرگ آگاهی" دعوت نشده. "قل ان الموت الذی تفرون منه فانه ملاقیکم ثم تردون الی عالم الغیب و الشهادة فینبئکم بما کنتم تعملون" یعنی: بگو همین مرگی که از آن فرار می کنید شما را در خواهد یافت و آنگاه شما را به حضور آنکه از پیدا و پنهان با خبر است خواهند رساند تا از آنچه انجام می دادید آگاهتان کند. حالا شما بیائید توی یه جمع این آیه رو بخونید بعد هم بگید که رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: "اگر می خواهید در اجر شهدای بدر سهیم باشید، هر روز بیست بار مرگ را یاد کنید." حُکماً شما رو به رفتن نزد روانشناس جهت امیدوار شدن به زندگی توصیه خواهند کرد!!

اما... چیزی که مهمه این نیست که بشر غربی برای گریز از واقعیتهای ناگوار و استرسهای روزمره به ابزارها و روشهای مختلف Entertainment (سرگرمی) رو میاره. بشر غربی سالهاست که چشمش رو از آسمان به زمین دوخته (با اینکه دو هزار و هفت ساله که روزها و شبها رو با مبدا تولد رسولی از مرسلین شمرده) مهم اینه که این رویه (Escapism) برای ما مسلمانها هم تبدیل به راه گریز نه تنها از استرس و مسائل روزمره ناگوار بلکه از یاد خدا و معاد و حتی خود شده. همین "خود"ی که اساس معرفت الله بیان شده. شاهدش هم همین مؤمنین و مؤمناتی که می بینید به روشها و ابزارهای گوناگون و مختلف رو میارن تا وقت خودشون رو بگذرونند... اینا لا اقل چرا یه نگاه به این بیت حضرت حافظ (رضوان الله علیه) در بالای وبلاگ حقیر نمیندازن؟! اما کاش فقط وقت بود که از دست می رفت. اغراق نیست اگه بگیم که "همه چیز" رو از دست میدن و میدیم. چرا Escapism توی زندگی ما مسلمانها که قرآن نداریم و برای همینه که نمی خونیمش(!) جایگزین عمل به این فرمان خدا شده که "واذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الآصال و لا تکن من الغافلین" (و خدا را در باطن خود با تضرع و خشوع و بدون به زبان آوردن، صبح و شب یاد کن و از این یاد غفلت مکن.) 

حقیر منظورم این نیست که صبح و شب کار و زندگی رو ول کنیم بشینیم یاد خدا باشیم. کار و زندگی داشتن هم البته عذر موجهی برای غافل بودن نیست چه برسه به سرگرم شدن به چیزی که بکل ما رو توی غفلت آویزون نگه داره. بوده اند و هستند مردانی که به تایید خود خدا "لا تلهیهم تجارة و لا بیع عن ذکر الله" وسط معامله هم قلبشون مشغول ذکر خداست. منظورم اینه که اگر کسی راه افتاده باشه و شب و روز دل به خدا داده و با عنایات ربوبی، بدون غفلت و علی الاتصال مشغول ذکر خدا باشه، چنین کسی نیاز به Entertainment نداره و دل به تفنن از هر نوعش که باشه نمی سپاره. نه تنها این کار رو نمی کنه بلکه دل به تفنن و سرگرمی سپردن رو مانع راه و موجب توقف می بینه. آخه ما راه نیفتادیم که ببینیم آدم چه جوری متوقف میشه؟ نقل شده که یکی از عرفای معاصر رو ـ از تلامذه عارف کبیر مرحوم آقا سید علی قاضی طباطبائی تبریزی (رضوان الله علیه) ـ که به اصفهان سفری داشته دعوت به گردشی در شهر و بازدید از آثار باستانی اصفهان می کنند. ایشان نپذیرفته و می فرمایند: "هر که در خانه اش صنم دارد......گر نیاید برون چه غم دارد!" حکماً کسی که از ایشون این دعوت رو بعمل آورده خودش سالک الی الله نبوده. و یقیناً این سخن امام صادق (علیه السلام) به گوشش نخورده بوده که "العارف شخصه مع الخلق و قلبه مع الله لو سهی قلبه عن الله طرفة عین لمات شوقاً الیه..." یعنی عارف جسمش میان مردم و دلش با خداست آنچنانکه اگر لحظه بسیار کوتاهی، خدا از یاد او برود از شدت شوقِ یاد دوباره خدا می میرد. بقول طلبه ها... فـَتـــَـــأمّل!

 

نظرات 59 + ارسال نظر
فاطمه پورکریمی شنبه 12 آبان 1386 ساعت 05:17 ب.ظ http://www.sayeyesokout.persianblog.ir/

سلام مرسی از اینکه به وبلاگم سر می زنین و باید بگم کامنتتون بانی خی شد و من بعد از خوندش آپ کردم .
متنش رو خودم نوشتم مثل همیشه خواستین بیاین و ایرادهای کارم رو بگید راستی متن هایی که می نویسم می خونین؟ خوبه؟ بدون تعاف بگینا...
یا علی

عاشق شنبه 12 آبان 1386 ساعت 06:30 ب.ظ http://ba-eshgh.persianblog.ir

خیلی عالی بود

حسین یکشنبه 13 آبان 1386 ساعت 12:35 ق.ظ

السلام علیک یا امیرالمومنین...
وارد روز یکشنبه شدیما....
حالا تا ۴ صبح مارو معطل نگه دار !
باشه ؟

دانشجوی هرز یکشنبه 13 آبان 1386 ساعت 12:35 ق.ظ http://www.azad-qom.blogfa.com

سلام سردار غرض اینکه به روز کردیم همین

محمد(بی تو چه کنم) یکشنبه 13 آبان 1386 ساعت 12:48 ق.ظ http://8841424344.persianblog.ir/

سلام دوست خوبم
وبلاگ پرمعنا و عمیقی داری.........فکر کنم باید رو یه سری مطالب زیاد تفکر کنم تا بفهمم.... تخصصیه نسبتا...
منم وببلاگتونو لینک کردم.....
یاحق

حسین یکشنبه 13 آبان 1386 ساعت 03:46 ق.ظ http://maddahi.net

نم اولوپ حاج آغا !

حسین یکشنبه 13 آبان 1386 ساعت 04:44 ق.ظ http://maddahi.net

سال شمار زندگانى و مبارزات شهید آیت‏اللَّه قاضى طباطبائى
1331 ه .ق : ولادت آیت‏اللَّه سید محمّدعلى قاضى طباطبائى.

1347 ه .ق : تبعید به تهران به همراه پدر گرامى‏اش آیت‏اللَّه حاج میرزا باقر قاضى بمدت دوماه و تبعید به مشهد بمدت‏یکسال توسطحاکم‏وقت )رضاخان(.

1359 ه .ق : عزیمت به قم جهت تکمیل مراتب علمى و فقهى.

1366 ه .ق : وفات پدر بزرگوار آیت‏اللَّه سید محمدعلى قاضى‏طباطبائى.

1369 ه .ق : هجرت به عتبات عالیات و ادامه تحصیل و تحقیق در حوزه نجف‏اشرف.

1331ه .ش : مراجعت به زادگاه و ادامه تألیف و تحقیق و امامت‏جماعت مساجد مقبره و شعبان تبریز.

1341 ه .ش : تحریم رفراندوم فرمایشى شاه.

1342 ه .ش : رهبرى نهضت در آذربایجان به تبعیت از حضرت امام و خروش بر علیه‏رژیم ستمشاهى و مخالفت علنى با لوایح ششگانه شاه.

1342 /7/24 ه .ش : سخنرانى شدیداللحن بر علیه رژیم شاه و رئیس جمهور آمریکا)کِنِدى( و تهدید حکومت براى آزادى حضرت امام خمینى‏قدس سره.

1342 / 8 / 1 ه .ش : سخنرانى در مسجدشعبان و معرفى حکومت شاه به عنوان حکومت مفسد و استعمارى.

1342/9 /14 ه .ش : دستگیرى به اتهام اقدام بر ضد امنیت داخلى و انتقال به سیاه‏چال »قزل‏قلعه تهران« بمدّت دو ماه.

1342/11/14ه .ش : تبدیل قرار بازداشت به قرار التزام عدم خروج از حوزه قضائى‏تهران.

فروردین 1343 ه .ش : ملاقات با حضرت‏امام‏خمینى‏قدس سره درقم پس‏از آزادى معظم‏له ازحبس.

1343 / 2 / 4 ه .ش : ترک حوزه‏قضائى تهران بدون اعتنا به قرار صادره از سوى رژیم و عزیمت به تبریز و استقبال تاریخى مردم تبریز از معظم‏له.

1343 / 2/ 5 ه .ش : دستگیرى و انتقال مجدد به زندان قزل‏قلعه تهران با دستور اکید ارتشبدحسین‏فردست.

1343 / 4/ 4 ه .ش : آزادى از زندان قزل‏قلعه با وساطت آیت‏اللَّه‏العظمى‏میلانى‏قدس سره.

1343/5/29 ه .ش : دستگیرى مجدد و انتقال به تهران و انجام عمل جراحى در بیمارستان مهر تهران و بازداشت و مراقبت شبانه‏روزى توسط ساواک در بیمارستان.

1343 / 8/4 ه .ش : سخنرانى تاریخى و آتشین حضرت امام‏خمینى‏قدس سره درباره طرح کاپیتولاسیون و اشاره به زندانى بودن آیت‏اللَّه قاضى طباطبائى.

1343 / 9/11 ه .ش : تبعید به عراق1اماکن‏عراق/ 10 زیر نظر یک ساواکى.

1344 / 4/25 ه .ش : بازگشت از عراق و ورود به تبریز بعد از هشت ماه اقامت در عراق.

1345 /12/ 6 ه .ش : تشرف به مکه معظمه در ایام حج.

1346 / 2/12 ه .ش : دیدار با حضرت امام خمینى‏قدس سره در نجف پس از بازگشت از حج.

1347 /9/ 30 ه .ش : افشاى روابط رژیم ستمشاهى با رژیم غاصب صهیونیستى.

1347 /10/ 7 ه .ش : تبعید به بافت کرمان بمدت شش ماه با تصویب کمیسیون امنیّت.

1347-1348 ه .ش : تدوین و نگارش اوضاع و احوال مهم تاریخى و رفتار و عملکرد اشخاص و رژیم، تحت عنوان »سفرنامه‏بافت«.

1348 /4 /12 ه .ش : تغییر محل تبعید از بافت کرمان به شهر زنجان بمدت چهارماه.

1348 / 9 / 6 ه .ش : بازگشت از تبعیدو ورود به تبریز.

1356 /10/ 8 ه .ش : برپائى مجلس بزرگداشت شهادت آیت‏اللَّه حاج مصطفى‏خمینى‏قدس سره.

1356/11/27 ه .ش : صدور اعلامیه مبنى بر اعتصاب و بستن مغازه‏هاى شهر در روز 29بهمن و دعوت مردم براى عزاى عمومى و مراسم بزرگداشت چهلم شهداى قیام 19دى قم با هدف برانداختن رژیم پهلوى.

1356 /11/29 ه .ش : رهبرى و هدایت قیام تاریخى 29 بهمن تبریز.

اردیبهشت1357ه .ش : سفر به »مکه معظمه« و »مدینه منوّره« براى انجام اعمال حج عمره.

1357 / 3 / 27 ه .ش : صدور اعلامیه در محکومیت هتک حرمت روحانیت و کشتار دسته جمعى عده‏اى از دانشجویان دانشگاه تبریز توسط رژیم.

1357 ه .ش : دعوت از خطبا و سخنرانان برجسته براى سخنرانى در مسجدشعبان تبریز با هدف گسترش و همگانى کردن مبارزات.

1357 /4/ 8 ه .ش : اعلام علنى و صریح قیام همگانى بعنوان تنها راه باقیمانده براى سرنگونى رژیم ستمشاهى.

1357 / 7/ 8 ه .ش : صدور تلگرام شدیداللحن به سفارت عراق در اعتراض به حصر بیت حضرت امام خمینى‏قدس سره در نجف اشرف توسط رژیم حاکم بر عراق.

1357 / 7 / 9 ه .ش : توصیه براى تعطیلى بازار تبریز بعنوان اعلام انزجار از به محاصره درآوردن منزل امام در نجف اشرف.

1357 /7/18 ه .ش : ارسال تلگراف خطاب به رئیس جمهور فرانسه )ژیسکار دستن(و توصیه به ایشان براى کمال مراقبت و حفاظت از حضرت امام.

1357 ه.ش: امضاء اعلامیه خلع شاه از سلطنت.

1357/ 9/14 ه .ش : تشویق و ترغیب مردم به حمایت و همبستگى با اعتصابیون شرکت ملى نفت ایران و تأمین مخارج زندگى آنان.

1357/ 9/24 ه .ش : صدور بیانیه و محکوم کردن اقدام رژیم‏ستمشاهى در اخراج و تبعید عالم ربانى آیت‏اللَّه‏مدنى از تبریز.

1357/9/30 ه .ش : معرفى آیت‏اللَّه قاضى بعنوان عامل کلیه تظاهرات مردمى توسط رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور )ساواک( و اعلام نظر وى درباره ضرورت اقدام براى کنار گذاردن ایشان براى ابد)ترور(.

1357 ه .ش : توصیه به سربازان و کادر ارتش براى امتناع از اجراى دستورات فرماندهان ارتش و ترک پادگانها و سربازخانه‏ها.

1357/11/25ه .ش: اقدام به تشکیل و سازماندهى گروههاى مسلح مردمى براى حراست از دستاوردهاى انقلاب و سرکوبى پس‏مانده‏هاى رژیم.

1357/11/26ه .ش : سقوط دژ مستحکم ضدانقلاب پس از 16 ساعت مقاومت در مقابل نیروهاى انقلابى، دستگیرى سرلشکر بیدآبادى )فرمانده پادگان تبریز (و انتصاب سرتیپ ارزیلى به جاى وى از سوى آیت‏اللَّه قاضى.

مرداد 1358 ه .ش : اقامه نخستین نماز جمعه در تبریز بعد از پیروزى انقلاب اسلامى.

1358 /6/ 22 ه .ش : ارسال جوابیه قاطع به اراجیف »سلطان حسن دوم«پادشاه‏مراکش.

1358 /8/ 10 ه .ش : شهادت، ترور توسط گروهک ملحد و مزدور فرقان.

[ بدون نام ] یکشنبه 13 آبان 1386 ساعت 10:56 ق.ظ

سلام خدمت اقایان بیضائی و حسین اقا
خوب هستید خسته نباشید،مرسی از مرحمت شما، ببیند یکی از مشکلات اینکه شما نمیخواهید فارسی را پاس بدارید و با زبان زیبا و رسا فارسی به شیوایی سخن بگویید اماهمین عکس قشنگ وبلاگ شما که منو برای خدا بیشتر دلتنگم کرد ودلم پرزد برای ۲ رکعت نماز عشق ،خیلی رسا تر از کلمه های گنده و بزرگی است که برای عربها و کسانی که عربی بلدند خوبه اما چه بسا که کلمات مترداف این کلمات زیباتر و وزین تر باشه . و شما استفاده نمی کنید و
اما روی صحبتم با آقای حسین خوب من به اقای بیضائی اصلا بی احترامی نکردم اما معنی حرفم را متوجه نشده . اگر این کلمات خوب است چرا شما چند تا اقایان محترم طلبه استفاده نمی کنید.؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ البته این جوابو خواهشا خودشان بفرمایند نه اقای بیضائی استاد گرامی
اگر ایشان میخواهند امیر المومنین بشوند درست حرف اقای معاویه را زدید.
اما اینکه امیرمومنان حضرت علی (ع) این چنین می فرمایند این دعا بنا به روایتی مربوط به حضرت خضر(ع) نبی است البته خدمت امیرمومنان حضرت علی(ع) ارادت داریم . پس به نوعی ذلیل وعبد بودن در نزد خداوند اظهار بندگی در باطن زیباتر است تا ظاهر اراسته و درون آشفته داشتن . پس خوشا به سعادت بندگان خوب مخلص خدا که این چنین در سجده هستند و زیبا و بی زیا بندگی را نشان میدهند.
ولی یکی مثل احمدرضا خالص و مخلص است و یکی مثل شما زاغ سیاه مردم را چوب می زند و هوار می زند منظور از کفران نعمت این بود که سایتی دارید و این طوری استفاده می کنیدحضرت اقا حسین عزیز شما عکسی از پارک نشان دادی اما من هر روز در اتوبوس دانشگاه و پیاده روها مشاهده می کنم که در موردش توضیح بیشتر رو در سایت شما میدم که بنده خدا اقای بیضائی را اذیت نمی کنم
ببییند بخاطر یک کلمه چطور شهر رو بهم می ریزید؟
اردتمند شما بی نام
اما جوابمو این جا می خوام

محمد رضا یکشنبه 4 آذر 1386 ساعت 08:33 ق.ظ

Escapism به فارسی میشه : زدن به بی خیالی ، مشنگ بودن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد